دوستم بدار زیرا زمانی خواهم رفت
دوستم بدار
زیرا زمانی مانند پاییز خواهم رفت
بی انکه به کسی بگوییم بعد از من زمستان است
همه ی ما پاییز را شماتت می کنیم
اما از برای چه ؟
به خاطر برگ های نارنجی اش که ما را یاد غروب عاشقان می اندازد یا به سرخی آتش عشق؟
یا به خاطر شکستن سکوت سنگین درختان با خش خششان؟
یا به خاطر مرگ پس از ان؟
ای مردم از برای چه پاییز را شماتت می کنید؟
میگوییم بعد از پاییز مرگ زمین شروع می شود
اما مگر مرگ اغازی برای زندگی دوباره نیست؟
دوستم بدار
چون همانند پاییزم
عاشق و تب دار وبی قرار
دوستم بدار
زیرا اگر عشق نورزی به ارامی خواهی مرد
زیرا ضربان قلبت با دوست داشتن زنده است
گویند خدا در روح ادمی دمید
پس قدر همان یک نفس خدایی کن
خدایی کن و بیافرین
بیافرین عشق را در سرزمینی که در ان هیچ کسی نیست که در بیشه ی عشق قهرمانان رابیدار کند
بیافرین عشق را در سرزمینی که در ان مردم عصا از کور می دزدند
بیافرین عشق را تا مردم بفهمند سیب به خاطر عشق به زمین از درخت جدا می شود
بیافری عشق را تا مردم بفهمند سرعت عشق از نور هم بیشتر است
بیافرینم عشق را تا مردم بفهمند دوست داشتن دل میخواهد نه دلیل
دوستم بدار
زیرا اندک زمانی برای دوست داشتن داریم
و من خواهم رفت از پی خود تا انجا که کسی به من بگویید :
دوستم بدار
نظرات شما عزیزان: